سریال Fatmagül’ün Suçu Ne? این سریال پردرآمدترین بازیگر زن ترکیه یعنی برن سات همان بازیگر معروف سریال عشقی ممنوع (در نقش بهتر) بازی کرده و مثل همیشه با بازی خوبش دهن منتقداش را بسته است.
اما داستان سریال:فاطما گل اسم دختری هست که با برادر عقل شیرین و زن داداشش و برادر زاده ی ۶ سالش به یک روستا زندگی میکنه.فاطمه نامزادی دارد به نام مصطفی که پسر خوبی به نظر میرسید. در این روستا پسر دیگه ای به نام کریم با زنی به نام مریم زندگی میکند,مریم بعد فوت مادر کریم انرا بزرگ کرده و وابستگی خاصی بهم دارند.
این روستای خوش آب و هوا محل اقامتگاه ویلایی ثروتمندان ترکیه از جمله خانواده ی یاشار ها هست که قسمتی دیگه از بازیگران سریال را تشکیل میدهد.
پسر رشاط یاشار یعنی سلیم یاشار برای برگزاری جشن نامزدیش با نامزدش ملتم وارد این روستا میشوند تا کنار ویلاهای مجللشان این جشن را برگزار کنند.سلیم دوتا دوست دیگه هم دارد به نام های اردوان که از یک طرف پسر عموش محسوب میشود و از طرف دیگه یک دوست به نام مورال که این سه تا با کریم روابط صمیمانه ای دارند. شب جشن نامزدی فاطمه هم برای کار به ویلای یاشار ها میره.از طرفی پسرها از بس مشروب خورده بودن به حال خودشان نبودند و شب برگشتنی به راه فاطمه را میبینند و انچه نباید اتفاق بیفته می افته و سه نفری تجاوز میکنن برایش.تنها کسی که به خودش واقف بوده کریم بوده که کاره خاصی نمیکند و فقط تا صب بالای سره فاطمه میشیند.
خلاصه این خبر در روستا میپیچه و نامزدی فاطما بهم میخورد و خانواده ی یاشارها برای سرپوشونی به این قضیه تمام داستان را میندازن سره کریم و کریم هم هرچقدر فکر میکند یادش نمیاید شب قبل کاری کرده یا نه.از طرف دیگه زن برادر فاطمه میاید تا طلب باج کنه و دهنش را ببنده چون طرفای جایی که به فاطمه تجاوز شده حلقه ی نامزدی سلیم را پیدا میکند. کریم قانع میشود که اینکار را به گردن بگیره و با گرفتن کلی پول از کشور خارج شود و زن برادر فاطمه هم با گرفتن کلی پول راهی استانبول میشود همراه با فاطمه و شوهر و فرزندش.ازطرفی فاطما تهدید میشود تا حرفی به پولیس نزند و طوری وانمود میشود که فاطمه با کریم رابطه داشته وبرای واقعی کردن داستان خودشان یه عقد بین کریم و فاطمه میخوانند.
اتفاقای زیادی در این سریال می افته از جمله عاشق شدن تدریجی کریم به فاطمه و سرباز زدن از رفتن به خارج از کشور و یا شک های ملتم نامزد سلیم به ماجرای فاطمه گل و درصدد یافتن حقیقت تا جایی که روز عروسی فاطمه به ملتم زنگ میزند و میگوید او نباید با اون حیوان ازدواج کند و….